English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6628 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
tap in U والیبالی زدن توپ بسکتبال انداختن گوی گلف با ضربه ارام به سوراخ
down U انداختن توپدار به زمین
let someone down <idiom> U روی کسی را زمین انداختن
to knock down U زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
hazard U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarded U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazards U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
three point circle U قوس زمین زیر حلقه بسکتبال
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
spits U سوراخ کردن تف انداختن
spit U سوراخ کردن تف انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
holing U به سوراخ انداختن گوی گلف
hole U به سوراخ انداختن گوی گلف
holed U به سوراخ انداختن گوی گلف
putts U ضربه برای انداختن به سوراخ
hole out U انداختن گوی گلف به سوراخ
putt U ضربه برای انداختن به سوراخ
putted U ضربه برای انداختن به سوراخ
holes U به سوراخ انداختن گوی گلف
puttering U چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
putters U چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
puttered U چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
putter U چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
holeable U گوی اسان برای به سوراخ انداختن
deuce U انداختن گوی گلف به سوراخ با دو ضربه دیوس
let down U پایین انداختن انداختن
tackle U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles U ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
boards U برگشت توپ از تخته بسکتبال دیوار چوبی دور زمین
overthrown U بر انداختن
relegates U انداختن
overthrowing U بر انداختن
sling U انداختن
overthrows U بر انداختن
relegating U انداختن
overthrow U بر انداختن
hewing U انداختن
delete U انداختن
relegated U انداختن
hewed U انداختن
to put back U پس انداختن
spilled or spilt U انداختن
relegate U انداختن
hew U انداختن
stagger U از پا انداختن
hews U انداختن
deleted U انداختن
to play a searchlight U انداختن
fells U انداختن
felled U انداختن
throw U انداختن
lines U خط انداختن در
fell U انداختن
to hew down U انداختن
hurls U انداختن
hurled U انداختن
to draw lots U انداختن
deracination U بر انداختن
hurl U انداختن
line U خط انداختن در
throwing U انداختن
throws U انداختن
to pick off U تک تک انداختن
overthrew U بر انداختن
hewn U انداختن
bottoms U ته انداختن
bottom U ته انداختن
to let fall U انداختن
to let drop U انداختن
to leave out U انداختن
felling U انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
prostrate U از پا انداختن
to fire off a postcard U انداختن
spilled U انداختن
omit U انداختن
omits U انداختن
hitching U انداختن
hitches U انداختن
hitched U انداختن
hitch U انداختن
omitted U انداختن
retroject U پس انداختن
omitting U انداختن
string U زه انداختن به
fling U انداختن
blob U لک انداختن
blobs U لک انداختن
spill U انداختن
spills U انداختن
jaculate U انداختن
launching U به اب انداختن
launches U به اب انداختن
benite U به شب انداختن
run home U جا انداختن
launched U به اب انداختن
floriate U گل انداختن در
slings U انداختن
launch U به اب انداختن
brush finish U خط انداختن
thrust U انداختن
flings U انداختن
lay away U انداختن
deletes U انداختن
thrusting U انداختن
leave out U انداختن
slinging U انداختن
thrusts U انداختن
ruts U خط انداختن
rut U خط انداختن
emplace U جا انداختن
lash vt U انداختن
let fall U انداختن
deleting U انداختن
souse U انداختن
flinging U انداختن
spilling U انداختن
to skips over U انداختن
pilling U تل انداختن
auger U زمین سوراخ کن
toss U بالا انداختن
endangered U به مخاطره انداختن
bemuse U بفکر انداختن
botches U ازشکل انداختن
risk U به مخاطره انداختن
mousetrap U در تله انداختن
rolls U بدوران انداختن
tossed U بالا انداختن
rolled U بدوران انداختن
tosses U بالا انداختن
botching U ازشکل انداختن
mousetraps U در تله انداختن
endanger U به مخاطره انداختن
endangering U به مخاطره انداختن
risking U به خطر انداختن
decoying U بدام انداختن
get up U راه انداختن
risked U به مخاطره انداختن
ellipsis U انداختن لغات
deforms U ازشکل انداختن
risked U به خطر انداختن
peril U درخطر انداختن
risking U به مخاطره انداختن
risks U به خطر انداختن
decoy U بدام انداختن
roll U بدوران انداختن
endangers U به مخاطره انداختن
deform U ازشکل انداختن
deforming U ازشکل انداختن
decoys U بدام انداختن
risks U به مخاطره انداختن
decoyed U بدام انداختن
perils U درخطر انداختن
fire out U بیرون انداختن
delaying U به تاخیر انداختن
delays U به تاخیر انداختن
drains U خشک انداختن
reline U استر نو انداختن
draining U خشک انداختن
drained U خشک انداختن
drain U خشک انداختن
peel پوست انداختن
nauseate U از رغبت انداختن
peels U پوست انداختن
reduce to poverty U بگدایی انداختن
nauseated U از رغبت انداختن
discard U دور انداختن
discarded U دور انداختن
delay U به تاخیر انداختن
anchorage U لنگر انداختن
anchorages U لنگر انداختن
to fire out U بیرون انداختن
dismount U ازفرماندهی انداختن
dismounting U ازفرماندهی انداختن
dismounts U ازفرماندهی انداختن
gibe U دست انداختن
inveigle U بدام انداختن
inveigled U بدام انداختن
fling to the wind U دور انداختن
miscarries U بچه انداختن
miscarry U بچه انداختن
miscarrying U بچه انداختن
throw to the wind U دور انداختن
jade U ازکار انداختن
inveigles U بدام انداختن
inveigling U بدام انداختن
discarding U دور انداختن
discards U دور انداختن
Recent search history Forum search
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1pedal pamping
1گج
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1meaning of taking law
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
2to keep someone up
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
3معنی کلمه retraction چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com